دیپلماسی در میدان عمل


در سال‌های اخیر، تحولات نظم منطقه‌‌‌ای در خلیج‌فارس وارد مرحله‌‌‌ای تازه شده که دیگر نمی‌‌‌توان آن را صرفا با شاخص‌‌‌های جغرافیایی یا منابع انرژی توضیح داد. این منطقه اکنون به میدان رقابت گفتمانی، بازتعریف هویت‌‌‌ها و شکل‌‌‌گیری سازه‌‌‌های ژئوپلیتیک جدید بدل شده است. در شرایطی که ناسیونالیسم راست‌‌‌گرای افراطی در سطح بین‌الملل قدرت گرفته و چندجانبه‌‌‌گرایی لیبرالیستی، حتی در کشور پدران بنیان‌گذار دچار بحران مشروعیت شده، پنجره‌‌‌ای برای بازآفرینی نقش تمدنی ایران در خلیج همیشه فارس گشوده شده است؛ نقشی که بر مبنای تاریخ، هویت و منافع راهبردی ایران قابل احیاست؛ فرصتی که شاید بیشتر از هر چیز دیگری، نیازمند احیای دیپلماسی ازدست‌رفته است؛ دیپلماسی‌ای که تا جایی زمین‌‌‌گیر و دور از دنیا شده است که حتی دیگر طالبان را مجبور به پایبندی به معاهدات بین‌المللی و بین دو کشور نمی‌‌‌‌‌‌کند.

در زمانی که کشورهای منطقه به دنبال بازتعریف خود در نظم‌‌‌های جدید بعضا مستقل از انرژی‌‌‌های سنتی ولی وابسته به استفاده از سرمایه‌‌‌های آنها هستند، ایران، به‌واسطه تحریم‌‌‌های خارجی و خودتحریمی‌‌‌ها از سرمایه‌گذاری‌‌‌های جدید جا مانده است و حتی دیگر به منابع ارزی انرژی‌‌‌های سنتی نیز به اندازه گذشته دسترسی ندارد. زمانی که معجزه هزاره سوم، در جایگاه رئیس‌جمهور وقت کشور با رویی گشاده زیر نام‌های جعل‌شده برای منطقه می‌‌‌نشست، نیروی دیپلماسی ایران به این توجهی نداشت که در بلندمدت کار به کجا خواهد کشید.

در برابر این روند، ایران باید از ابزارهای نرم همچون دیپلماسی هوشمند و پویا، بازتعریف گفتمان تاریخی، توسعه ژئواکونومیک سواحل جنوبی و حضور موثر در نهادهای بین‌المللی بهره گیرد. ظرفیت تمدنی و جغرافیایی خلیج‌فارس که در متون کهن مانند کتیبه‌‌‌های داریوش و رساله‌‌‌های ایرانی مورد اشاره قرار گرفته، باید در کانون بازتعریف نظم منطقه‌‌‌ای قرار گیرد.

در بازتعریف این تحولات منطقه‌‌‌ای، موضوع برنامه هسته‌‌‌ای ایران و جایگاه آن در چارچوب پیمان منع اشاعه هسته‌‌‌ای (NPT) نیز با توجه به ازسر‌گیری مذاکرات ایران و ایالات‌متحده از اهمیت راهبردی برخوردار است. در حالی که ایران مدعی است در چارچوب این پیمان عمل کرده، قدرت‌‌‌های غربی، به‌‌‌ویژه ایالات‌متحده، همواره مدعی عدم شفافیت ایران شده اند و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در برخی موارد، با برخوردی دوگانه و تحت فشار سیاسی، استانداردهای متفاوتی برای کشورها اتخاذ کرده است. تجربه برخی از کشورهای دیگر نشان می‌دهد که با انجام اقدامات اعتمادساز، می‌‌‌توان ضمن پرهیز از ساخت سلاح هسته‌‌‌ای، چرخه سوخت و غنی‌‌‌سازی را حفظ کرد. ایران نیز در طول سال‌های گذشته، برخی از این اقدامات را پذیرفته است؛ از جمله امضای پروتکل الحاقی، محدودسازی سانتریفیوژها، پذیرش بازرسی‌‌‌های بیشتر و بازطراحی رآکتورهای هسته‌‌‌ای. نقطه عطف این مسیر، توافق برجام بود که برای نخستین بار، حق غنی‌‌‌سازی ایران در خاک خود را به رسمیت شناخت و این موضوع در اسناد مکتوب آمریکا ثبت شد.

در مجموع، ایران باید  با بهره‌‌‌گیری از عقلانیت راهبردی، تاریخ، حقوق بین‌الملل و دیپلماسی فعال، نقش تمدنی و حقوق فنی خود را بازآفرینی کند. خلیج‌فارس و برنامه هسته‌‌‌ای، دو بستر کلیدی برای این بازآفرینی‌‌‌اند که هر دو نیازمند صبر، هوشمندی و راهبردی چندلایه هستند. «باشگاه اقتصاددانان» روزنامه «دنیای‌اقتصاد» در این پرونده به لزوم احیای هر چه سریع‌‌‌تر دیپلماسی در منطقه و جهان، از منظر اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک پرداخته است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *